p66🩸

پسره : سلام …. منم خوبم ….
با این حرفش خندم گرفت …
یوری : سلام … چرا اینجا نشستی ….
پسره : از کدوم بدبختیم بگم ….
یوری : الان فاز غمگین هارو نگیر …. بگو …
پسره : از شرکت اخراجم کردند ….
یوری : اینجا کار میکردی…. ؟
پسره : نه بابا اینجا ومدم تا استخدام کنم …. ولی از شانس بدم منشی گفت مدیر شرکت رفته ….
یوری : پس بخاطر اخراجی میخاستی خودکشی کنی اره …..
پسره : خو بخاطر اونم بود …. و کسی که دوسش داشتم ازدواج کرد اونم امروز ….
یوری : وای چه خبره همشون امروز اتفاق افتاد ….
پسرا : اره …..
یوری : میخای اینجا استخدامت کنم ،…!
پسره : اینجا پارتی داری …..
بعد سرشو گذاشت روی زانو هاش ….
یوری : پارتی که نه مدیر این شرکت منم ….
پسره سرشو سری آورد بالا ….
پسره : شوخی میکنی ….!
یوری : اخه به این قیافه جدی من شوخی میاد ….
بعد منشی صدام زد … ومد سمتم ….
منشی : او خانم شما اینجاید ..،، خوبه نرفتید کار فوری دارم ….
یوری : دیدی ….
بعد روموکردم سمت منشی ….
یوری : چی شده …
منشی یه سری برگه بهم داد گفت مال جلسه امروزه که باید امضا کنم ….
یوری : باشه پس من میبرم خونه و فردا دست راننده میدم تا بیاره ….
منشی : هرجوری بخاید خانوم ….
پسره داشت همینجوری بم نگاه می‌کرد ….
به پسره نگاه کردم ….
یوری : من باید برم …. خانوم پارک با من بیاید ….
منشی ومد دنبالم تا دم در رفتیم ….
یوری : این پسره رو الان استخدام کنید …. و همه شرکت رو بهش نشون بده ….
منشی : چشم خانوم ….
یوری : باشه پس من میرم ….
منشی ؛ فعلا …
رفتم سمت ماشینم …..
ویو پسره :
وای چقدر این دختره خفنه …. یعنی این شرکت بزرگ رو اون اداره میکنه واقعا دمش گرم ….. آی احمق چرا بهش گفتم شوخی میکنی چه شانسی رو از دست دادم …. اووووف …. میخاستم برم همون منشی ومد سمتم …. با یه برگه ومد ….
منشی : سلام … لطفا مشخصاتتونو اینجا بنویسد و پرش کنید ….
پسره : چی شد یه دقیقه …. ؟
کلا تعجب کرده بودم ….
منشی : شما استخدامید …. خانوم یوری سا گفتند که از این به بد اینجا کار میکنید ….
پس اسمش یوری ساست …
منشی : چیزی گفتید ….
پسره : نه نه ….
برگه رو از دستش گرفتم رفتم روی صندلی ها نشستم با خوشحالی پرش کردم …
خو ببینم چی نوشته …. اسم :هیون سو …. فامیل : کیم
برگه رو پر کردم …. امضا زدم رفتم پیش منشی….
هیون سو : بفرمایید ….
منشی : ممنونم … خو پس فردا از ساعت 6 به بعد اینجا باشید ….
هیون سو : حتمن …. فعلا …
منشی : فعلا ….
بعد رفتم سمت در …. اوووف …. اینم تمام شد داشت برف میبارید …. دستمو دراز کردم تاکسی گرفتمو رفتم ….
دیدگاه ها (۰)

p67🩸

p68🩸

p65🩸

p64🩸

عشق مافیاییp9

فرار من

چرا حرف منو باور نمیکنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط